ترانسپورت كابل مدرنيزه شود يا اکسپايريزه ؟!
فاروق فرزين فاروق فرزين



* مردم در ايستگاه بسها از انتظار فاژه و خميازه ميكشند. * گرده هاي شهر زير لنگر تانک وتوپ آيساف و ناتو ناله و نجوا دارد.
شهر کابل، هر روز از بام تا شام زير فشار ازدحام عام و سواره نظام قرار دارد و به سختي نفس ميکشد. اکثر راه ها بند است. هر راننده بر سر دريور موتر جلوي خود قهر است، هارن ميكند. دندان ميخايد،فحش و نا سزا ميگويد که چرا راه را مسدود کرده است. انگار هر نفر جلوي، سد و مانعي است، سر راه عقبي. لذا اعتراض ميکنند که اگر راه را نميگشايند، حداقل سد راه نشوند،کنار بروند و به ديگران فرصت گذشتن و راه گشايي بدهند. اي داد و بيداد از اين انسدادي كه بيش از دو سال به وقفه ها ادامه دارد و شهر کابل را به( تخته بازيي خانه بندنک) مبدل ساخته است. اکثراً حرکت غلط يک مهره، هزاران نفر و واسطه را در مسير جاده ها دور فيل ميسازد. آيا براي اين مردمي که افرادش عمداً در يک جدول متقاطع قرار داده شده اند، جاده هاي يکطرفه که عرض آن بيشتر از طول آن باشد، مساعدخواهد بود؟
کاسه صبر اکثر شهروندان لبريز گرديده و كارد به استخوان رسيده است. گرده هاي شهر زير لنگر گشت و گذار صدها اراده وسايط زرهي تانک وتوپ آيساف و ناتو که تا پسکوچه هاي شهر گمشده هاي خود اسامه و ملا عمر را ميپالند، ناله و نجوا دارد. آنها در ادارات دولتي وميداني ها مصروف سخنراني در ميتنگهاي تجليل و تحليل (در باره تروريزم ، اضرار کشت و قاچاق ترياک،حفظ محيط زيست، آزادي و دموکراسي براي افغانها)و توزيع بسکويت و بازيچه هاي اطفال نيز ميباشند. شهر گويا قبض است و شايد آپانديست شده که ميمويد، طبيب حاذق و لايق ميبايد. شاروالي هم چنين امالهء بزرگ ندارد تا چشم شهر را روشن سازد! افزايش تعداد وسايط نقليه در شهر ها نه تنها بر مشاكل عديده ترانسپورتي شهروندان افزوده كه خود به درد سر جدي جامعه نيز مبدل گرديده است. طوري که مشكلات ترانسپورتي عوام الناس را مضاعف ساخته است. كرايه بيش از هروقت ديگر بالا رفته است. مردم در ايستگاه هاي بسهاي شهري و تكسي از انتظار زياد فاژه و خميازه ميكشند. سواري هاي خوش شانس نيز از پياده هاي منتظر، وضع بهتر ندارند، آنها در مدت حرکت پاورچين به صوب کار و يا خانه در چوكيهاي موتر از فرط خسته گي و انتظار پشت و پهلو ميشوند. انسداد و ازدحام در خيابانها و جاده ها و تمامي راه هاي عبور و مرور شهر به حدي است كه آلارم هاي امبولاس و وسايط اطفائيه به گوش كس نميخلد. ماجراي رسيدن بيماران عاجل قلبي و زخمي و خانم هاي اميد وار و وسايط اطفائيه،ترياكي است كه تا از عراق ميرسد، جان جانان برايد،و خانه و ساختمان خاكستر شود. آنقدر وسايط نو و كهنه و داغمه خارجه به اين ويرانه آورده شده است که شهرها را پريشان ساخته است. شايد چنين سوغاتها،سخاوت کشور هاي دونر و کمک کننده جهت وفا به عهد اجلاس بن و توکيو باشد؟ ارسال اين قراضه ها مفهوم کمک را زير سوال ميبرد. دونر ها ، همان کشور هاي دخيل در جنگ عليه افغانستان بوده اند که حالا از شرم غرامت ها را به نام و عنوان کمک ميپردازند. الحق كه در شهر همه چيز از كنترول بر آمده است، گويا مسوول ندارد. هيچ كس نميداند كه بالاخره معضل افزايش فزاينده موترهاي شخصي بالاتر از ظرفيت هاي موجود ترافيك شهر به چه فاجعه خواهد انجاميد؟ اين وضع فرصتهاي طلايي را به استفاده جويان شاروالي، ترافيک،پوليس و گمرک فراهم کرده است. آنها در چنين شرايط چون گرگها که در برف مستي ميکنند در جاده جيب هاي دوطرفه خود زوزه ميکشند. جيب هاي راست را از راننده گان وسايط و چپ را از طوافان پر ميسازند. افزايش موتر در اين سر زمين كه نه كمپني هاي توليد موتر دارد، نه فابريکه ذوب آهن و نه ذخاير نفت پالوده براي مصرف. خيلي سوال بر انگيز است. كسي و مرجعي نيست تا اين اوضاع آشفته و نابسامان را تحت كنترول در آورد. نمک اداره حکومت کنوني گنده است. لذا انفاذ هرنوع مقررات دولتي با سبوتاژ و استفاده سوء خنثي ميگردد. اي كاش بس هاي شهري افزوده شود تا خلق الله آسوده گردد. آيا ارباب امور نمي توانند و يا نمي خواهند تمام وسايط نقليه به شمول کراچي و گادي و رکشا و موتر هاي قراضه مودل هاي سابقه الي سال ۱۹۹۵ را به صورت قطع از ترانسپورت و ترافيك شهر كابل حذف و به ولايات درجه سوم توصيه نمايند؟ تا حوادث دلخراش ترافيكي كه بيشتر ارمغان همين وسايط است، كم شود و ترانسپورت پايتخت و شهر هاي بزرگ مدرنيزه گردد.
موترهاي دو سيستم ، اشترنگ راسته و چپه برخلاف مقررات ترافيك جهاني در يک جاده اتن ميكنند. براي رفع اين معضل كمپني تبديل اشترنگ راست به چپ در دوبي – بعيد از افغانستان - به فعاليت پرداخته است. مقامات بايد کمپني مونتاژ گير هاي هوايي را به افغانستان دعوت نمايند تا وسايط عندالضرورت از بن بست ها و موانع پرش بتوانند. اگر چه موتر فروشي هاي داخل شهر به دروازه هاي بيرون شهر - ساحه كمپني و دشت چمتله- انتقال داده شده اند، ولي بازهم تمام كوي و برزن كابل پر از وسايط نقليه است. شهر وندان كابل در رقابت و همچشمي با موتر هاي لوکس سرف و پجرو و کروزين اتباع خارجي و ايادي انجو هاي آنها، شهر را به پارکنگ و فروشگاه بزرگ موتر هاي داغمه جاپان، جرمني و كوريا مبدل کرده اند، به قبرستان اجساد موتر هاي كشور هاي غربي. اين هم شد افغانستان نوين!
February 27th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات